دیگه حالم داره از این روند به هم میخوره
یه پسر خوشتیپ با موهای تیره
یه ماشین مدل بالا
یه دختر رنگ پریده با هیکل متوسط
یه دبیرستان
یه عالمه دختر که عاشق اون پسری شدن که تازه به اون مدرسه اومده
پسره میره تو دفتر که ثبت نام کنه
دفتر دار اول قبول نمیکنه
پسره به چشمای دفتر دار چند لحظه خیره میشه
دفتردار قبول میکنه
تند تند اسم پسره رو میویسه و بهش برنامه ی مدرسه رو میده
پسره میره سر کلاس مجبور میشه کنار اون دختر رنگ پریده هه بشینه و .....
بوی بدن دختره داره کنترل پسره رو از بین میبره و ....
.
.
.
قصه ی های ومپایر هم یه چیزی شدن در حد میم مودب پور....:-&
هه!
این یکیش توآی لایت(!) بود؟
عالی بود :))